چگونه بوئینگ از شرایط جنگ جهانی دوم به نفع خود استفاده کرد؟
بوئینگ؛ شکارچی فرصتها

یکی از نمادهای صنعتی دوران جنگ دوم جهانی، کارخانه بوئینگ در کانزاس بود که به کارخانه معجزه شهرت یافت. در اوج جنگ، این کارخانه روزانه چند فروند هواپیما تولید میکرد! علاوه بر این، در شهر سیاتل، کارخانهای دیگر تاسیس شد که بزرگترین سالن مونتاژ جهان را در خود جای داده بود.
جنگ جهانی دوم نهتنها مسیر تاریخ جهان را تغییر داد؛ بلکه، بهمثابه یک کاتالیزور عمل کرد که موجب دگرگونی عمیق در بسیاری از صنایع شد. شرکت بوئینگ یکی از نمونههای بارز آن است. شرکتی که پیش از جنگ تنها یک سازنده نه چندان مهم هواپیما بود؛ اما، در پایان جنگ، به یکی از بزرگترین و موثرترین بازیگران صنعت هوافضا در جهان تبدیل شد. در این گزارش، داستان شرکت بوئینگ را روایت خواهیمکرد. اینکه چگونه بوئینگ با تکیه بر نیازهای جنگی، حمایتهای دولتی، نوآوری فنی و تغییر ساختار نیروی کار، توانست به غولی در جهان صنعت بدل شود که سرنوشت مسیر هوانوردی تجاری و نظامی را برای دههها بعد از جنگ رقم زد.
عدو شود سبب خیر!
به گزارش دنیای اقتصاد، بوئینگ پیش از جنگ جهانی دوم و در دهه ۱۹۳۰، یه طور عمده در زمینه ساخت هواپیماهای تجاری، پستی و نظامی سبک فعالیت میکرد. در آن دهه بازار محدود، کمبود بودجه نظامی دولت آمریکا و توسعهنیافتگی فناوری هوانوردی رشد این شرکت را محدود کرده بود. با این حال، بوئینگ در سالهای پایانی این دهه، طرحهایی برای هواپیماهای بمبافکن سنگین آغاز کرد که بعدها در زمان جنگ به ثمر نشست.
در این دوران، بوئینگ با رقابت شدیدی از سوی شرکتهایی مانند داگلاس و لاکهید مواجه بود؛ اما، این رقابت نهتنها به زیان بوئینگ منتهی نشد؛ بلکه، انگیزهایی شد برای آنکه این شرکت به تقویت توان مهندسی و فنی خود بپردازد. مضاف بر این، بوئینگ در پروژههای تحقیقاتی مشترک با ارتش آمریکا مشارکت داشت که برخی از آنها به پایهگذاری فناوریهای آینده منجر شد.
اما، آغاز جنگ و تغییر نیاز بازار موجب آن شد تا فرصتی درخشان برای این شرکت فراهم شود. فرصتی که شرکت بوئینگ به خوبی آن را شکار کرد. نیاز به پرواز، بهویژه در مواجهه با حملات ژاپن به پرل هاربر در دسامبر ۱۹۴۱ که موجب ورود رسمی آمریکا به جنگ جهانی دوم شد، الگوی تولید صنعتی ایالات متحده آمریکا را به طور کامل دگرگون کرد.
به دنبال این مساله، دولت آمریکا نیاز فوری به تجهیز نیروی هوایی داشت. در این میان، بوئینگ با برخورداری از ظرفیت مهندسی قوی و تجربه در طراحی بمبافکنهای سنگین، بهسرعت بهعنوان پیمانکار اصلی هواپیماسازی انتخاب شد. قراردادهای میلیارد دلاری به این شرکت اختصاص یافت و ظرفیت تولید آن چند برابر شد.
ادامه این وضعیت موجب تقاضای بیسابقه در دوران جنگ به تولیدات این شرکت شد. دو هواپیمای نمادین بوئینگ، یعنی B-۱۷ و B-۲۹، نقش حیاتی در جنگ داشتند. هواپیمای B-۱۷ با بدنهای مستحکم و تسلیحات دفاعی فراوان، در بمبارانهای سنگین بر فراز آلمان مورد استفاده قرار گرفت. این محصول آنچنان درخشان بود که بیش از ۱۲هزار فروند از این مدل ساخته شد. اما، هواپیمای B-۲۹ پروژهایی بسیار پیچیدهتر و بلندپروازانهتر بود.
این هواپیما دارای کابین تحت فشار، سیستم کنترل آتش الکترونیکی و توان پروازی بسیار بالا بود. ساخت B-۲۹ به سرمایهگذاری عظیمی نیاز داشت؛ بهطوری که دولت آمریکا بیش از ۳ میلیارد دلار (معادل دهها میلیارد دلار امروز) برای تولید و توسعه آن هزینه کرد. اما، این تمام محصولات اصلی بوئینگ نبود.
بوئینگ فراتر از این دو محصول مشغول تولید بود. به عنوان مثال، در کنار هواپیماهای اصلی، این شرکت در طراحی قطعات یدکی، موتورهای مخصوص و حتی سیستمهای ارتباطی هوایی نیز مشارکت داشت. این گستردگی فعالیتها، بوئینگ را به مجموعهای پیچیده از خطوط تولید، مراکز تحقیق و توسعه، و زنجیره تامین عظیم تبدیل کرد.
از کارخانه تا جامعه
یکی از نمادهای صنعتی دوران جنگ دوم جهانی، کارخانه بوئینگ در کانزاس بود که به کارخانه معجزه شهرت یافت. در اوج جنگ، این کارخانه روزانه چند فروند هواپیما تولید میکرد! علاوه بر این، در شهر سیاتل، کارخانهای دیگر تاسیس شد که بزرگترین سالن مونتاژ جهان را در خود جای داده بود.
در این کارخانهها، بیش از ۱۰۰هزار کارگر بهطور مستقیم مشغول به کار بودند. خطوط تولید استانداردشده، استفاده از قطعات پیشساخته و تمرکز بر کیفیت، مدل جدیدی از تولید صنعتی را پایهگذاری کرد که بعدها در صنایع غیرنظامی نیز پیادهسازی شد. تحولی که محدود به تکنولوژی تولید نماند و ناخواسته به تحولات اجتماعی هم منجر شد.
بوئینگ برای تولید در این سطح سفارش بالا با کمبود نیروی مرد مواجه شد. امری که به دنبال آن موجب شد تا حضور گسترده زنان در صنایع نظامی اجتنابناپذیر شود. مضاف بر این، در این شرکت زنان نهتنها در مشاغل فیزیکی؛ بلکه، در موقعیتهای مهندسی، کنترل کیفیت و نظارت نیز حضور یافتند.
این مشارکت گسترده، هم موجب افزایش بازدهی تولید شد و هم تغییرات اجتماعی گستردهای را نیز در پی داشت. همچنین، اقلیتهاینژادی که پیش از آن از اشتغال در صنایع بزرگ محروم بودند، در جریان جنگ وارد کارخانههای بوئینگ شدند. موضوعی که پایهگذار جنبشهای مدنی در دهههای بعد شد.
به بیانی دیگر، کمبود نیروی کار مرد در دوران جنگ که تابعی از شوک عرضه در بازار کار بود، موجب تغییر ترکیب نیروی کار و ورود گسترده زنان و اقلیتها شد. این تغییر، نهتنها عرضه نیروی کار را افزایش داد؛ بلکه، موجب تغییرات در تخصیص بهینه منابع انسانی شد. زنان و اقلیتهایی که پیشتر کنار گذاشته شده بودند، حالا در نقشهایی با بهرهوری بالا وارد بازار کار شدند.
این نشان میدهد چگونه حذف تبعیض در تخصیص منابع میتواند موجب افزایش کارآیی کلی شود. همچنین، این مشارکت جدید در بلندمدت اثرات خارجی مثبت مانند ارتقای سرمایه انسانی و تسهیل تحرک اجتماعی به همراه داشت که در دهههای بعد خود را بیش از پیش نشان داد.
حکایت تاثیر جهش و نوآوریهای این شرکت بر آینده صنعت جهان فراتر از آنچه که رفت بوده است. تاثیر نوآوری فنی و نظامی بوئینگ در جریان جنگ، نهتنها در تولید؛ بلکه، در توسعه فناوریهای نوین نیز نقش داشت. سیستمهای ناوبری دقیق، رادارهای پیشرفته، موتورهای توربوشارژ و بدنههای سبک و در عین حال مقاوم از جمله دستاوردهایی بودند که یا برای اولینبار توسط بوئینگ طراحی شدند یا این شرکت در تکمیل آنها نقش محوری داشت. نوآوریهایی که برخی از آنها، دهههای بعد نیز در هواپیماهای تجاری و نظامی استفاده شدند.
همچنین، همکاری بوئینگ با سایر شرکتها و شبکه تامین گسترده بوئینگ برای پاسخگویی به حجم بالای تقاضا، شبکهای از همکاری با شرکتهای دیگر ایجاد کرد. کارخانههای داگلاس، لاکهید و وگا، تحت لیسانس بوئینگ قطعات یا مدلهای خاصی را تولید میکردند. این همکاری موجب تقویت ساختار صنعتی آمریکا شد و رقابت سالمی را در عین همکاری میان شرکتهای هوافضا رقم زد. مضاف بر این، بسیاری از شرکتهای کوچک که تامینکننده قطعات بودند، در این دوره به شرکتهای متوسط و بزرگ تبدیل شدند.
در واقع، میتوان به کمک ادبیات علم اقتصاد اینگونه روایت کرد که کارخانه بوئینگ با تولید انبوه هواپیما در دوران جنگ جهانی دوم نمونهای برجسته از دستیابی به صرفهجویی ناشی از مقیاس بود. استفاده از خطوط تولید استانداردشده و قطعات پیشساخته، منجر به کاهش هزینه نهایی هر واحد تولید شد؛ زیرا هزینههای ثابت (مانند سرمایهگذاری در تجهیزات و تحقیق و توسعه) بر تعداد بیشتری از واحدهای تولیدی سرشکن میشد.
این فرآیند، نشان میدهد چگونه افزایش مقیاس تولید میتواند به بهرهوری بالاتر و مزیت رقابتی منجر شود. همچنین، همکاری میان بوئینگ و شرکتهای دیگر مانند داگلاس و لاکهید نمونهای از تخصصگرایی و تقسیم کار افقی در زنجیره تامین است، که هزینه مبادله را کاهش میدهد و بهرهوری کل صنعت را افزایش میدهد.
پایان جنگ و چالش دنیای جدید
با پایان جنگ در سال ۱۹۴۵، بوئینگ با چالش بزرگی مواجه شد: کاهش ناگهانی تقاضای نظامی. هزاران کارگر اخراج شدند و بسیاری از خطوط تولید تعطیل گردید. وضعیتی که میتوانست رونق این شرکت را کاهش دهد و آن را به فراموشی بسپارد.
اما، مدیریت بوئینگ با استفاده از تجربههای دوران جنگ، راهبردی جدید برای بقا در دوران صلح تدوین کرد. تمرکز بر هواپیمای تجاری، آغاز همکاری با خطوط هوایی غیرنظامی و توسعه پروژههای جدید از جمله هواپیمای ۷۰۷، مسیر آینده شرکت را مشخص کرد. مسیری که نهتنها بوئینگ را نجات داد؛ بلکه، جهان را از داشتن یک غول صنعتی نیز محروم نساخت.
بهواسطه توانایی این شرکت در اجرای پروژههای بزرگ و دقیق بود که بوئینگ به پیمانکار اصلی ناسا، پنتاگون و شرکتهای بینالمللی تبدیل شد و آن را به رهبر هوانوردی جهانی در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ مبدل ساخت.
تجربیات جنگ باعث شد این شرکت بتواند پروژههای پیچیدهای مانند ساخت فضاپیما، موشکهای هدایتشونده و سیستمهای الکترونیکی پیچیده را بر عهده بگیرد. این توانمندیها بدون زیرساختهای شکلگرفته در دوران جنگ ممکن نبود. تجربه جنگ در دنیای پساجنگ نیز به کمک این غول صنعتی آمد. تجربهای که بوئینگ از آن تنها از نظر مالی و فنی از جنگ بهره نبرد؛ بلکه، فرهنگ سازمانی آن نیز دگرگون شد.
تمرکز بر کیفیت، زمانبندی دقیق، مسوولیتپذیری اجتماعی و نوآوری به عناصر ثابت در هویت این شرکت تبدیل شد. موزههای هوایی بوئینگ، مستندات تاریخی و آرشیوهای آن، همگی نشاندهنده توجه ویژه این شرکت به نقش تاریخیاش در جنگ جهانی دوم هستند.
جنگ جهانی دوم برای بوئینگ، نه یک بحران، بلکه فرصتی تاریخی بود. فرصتی که این شرکت با چنگ و دندان از آن بهره گرفت و با هوشمندی مدیریتی، نبوغ فنی و مشارکت نیروی انسانی متنوع بنیان یک امپراتوری صنعتی را پایهگذاری کرد.
امروز وقتی به عظمت بوئینگ در صنعت هوافضا مینگریم، باید در پس آن صدای چکشهای کارخانههای دوران جنگ، روحیه کار تیمی زنان و مردان در خطوط مونتاژ و استراتژیهای دقیق مدیران جنگدیده را ببینیم. این تجربه نمونهای نادر از همافزایی بین سیاست، صنعت و جامعه در پاسخ به چالشهای عظیم تاریخی است.